اگرحال ما ایرانیان این است ، نه به خاطر این حکومت است و نه به خاطر آن ، خودمانیم که مراممان سرنوشتمان را میسازد ، آدم میشناسم که خود اهل گوشت خوردن نیست اما چون مرغ نایاب است ، مرغ میخرد برای مهمانش تا نگویند ندارد ، آدم میشناسم که غذا ندارد بخورد میگوید این خواست خداست ، خدایا شکرت برای این سفره خالی
خواست خداست که یکی از صبح تا شب در سواحل هاوایی آفتاب میگیرد و فقط لذت بردن را آموخته؟ و انصافا به خاطر نوع زندگی و شرایطی که در آن بزرگ شده ، آزارش هم به کسی نرسیده ( پس طبق تصور مذهبیون بهانه ای هم برای به جهنم انداختنش وجود ندارد ، پدر و مادر متدینی هم که نداشته تا یادش دهند که بچه برو لباس تنت کن جلو غریبه ، کاری هم به کسی نداشته ، فقط تفریح کرده حیوونی )
در مقابل خواست خداست که یکی از زور گشنگی دزدی میکند و در حین دزدی هم برای اینکه صاحبخانه با بیل افتاده دنبالش مجبور به قتلش میشود و حالا خر بیار و باقالی بار کن ، خدا خواسته که پدرش معتاد باشد و کلی هم بچه پس انداخته و خرجشان را نداده ؟
راستی یادم رفت ، این خواست خداست که مرغ بخورید یا نخورید ؟ باشد یا نباشد سر سفره هایتان ؟
اگه این خواست خداست که این خدا رو نشونم بدین تا کمی در این مورد با حضرت ایشون صحبت کنم و تکلیفم رو معلوم کنم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر